درباره وبلاگ ![]() این وبلاگ متعلق به متخصصین و دانشجویان افغانستانی مقیم استان قم میباشد. هدف اصلی این وبلاگ، اطلاع رسانی هموطنان عزیز درباره مسائل آموزشی، فرهنگی، علمی، اجتماعی و... افغانستان (در وهله اول) و جهان (در مرحله بعد) میباشد. گاهی نیز حرفهای ناگفته دلمان را ثبت خواهیم کرد. دوستانی که مایل به تبادل لینک با ما هستند ما را با عنوان (مدآد) لینک کنند و در قسمت نظرات عنوان وبلاگ خود را بگذارند تا لینک شوند. در صورت تمایل به همکاری در وبلاگ با ما ارتباط برقرار نمایید. ایمیل مدیر وبلاگ ahmad.ahmadi0069@gmail.com مدیر وبلاگ : احمد احمدی موضوعات
آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
متخصصان ودانشجویان افغانستانی دانشگاه آزاد (مدآد) اتحاد، برادری، دیانت، ایثار، علم و تلاش رمز موفقیت و پیشرفت دوشنبه 8 خرداد 1391 :: نویسنده : زهرا رضایی
زمانیکه کتاب شعر «طالبان» در ماه جاری در کشور انگلستان به چاپ رسید، بسیاریها آن را غیرمتجانس یافتند، اما کسانیکه درکی از فرهنگ و شیوههای زندگی افغانها دارند، میدانند که شاعرانگی در میان مردم این سرزمین چقدر از اهمیت برخوردار است. در سفری به شهر جلالآباد داشتم،
در جریان تجلیل از میلهی گل نارنج، نیرومندی شاعرانگی مردم را حس کردم. با هر واژهای که از سوی شاعران به خوانش گرفته میشد، مردم از جا میجهیدند و غریو سر میدادند و بعد مینشستند. اینگونهای از زندگی افغانهاست، شاعرانگی را تنفس میکنند و غرق در رویا و تخیل میشوند. طالبان همانند افغانهای دیگر در مقابل شاعرانگی تواضعی دارند و روابط آنها با شعر پر دیرینهتر از روابط آنها با اسلام بنیادگرا، کلاشینکوف و نارنجک است. تاریخ شعر در افغانستان برمیگردد به بیش از یکهزاره پیش از امروز. شعر در زمان حکمرانی سلطانمحمود غزنوی که از سال 998 تا 1030 میلادی فرمانروایی کرد، شگوفایی یافت. سلطان خود مرد اهل شعر و ادب بود و در کاخ سلطنتی حدود 700شاعر را برای زیستن مکان داده بود. اما صدسال قبل از سلطان غزنین، ادبیات پارسی در دربار یعقوب در نیمروز که یکی از ولایات غربی افغانستان است، پا به عرصهی وجود گذاشت. گفته آمده که روزی در دربار یعقوب شعر هجویهای را به زبان عربی به خوانش گرفته بودند، اما از آنجا که یعقوب زبان عربی نمیدانست، فرمان داد تا پس از این هیچ شعری به زبانی که وی به آن تسلط ندارد، به خوانش گرفته نشود. لذا شاعران دربار وادار شدند تا به زبان پارسی، زبانی که شاه با آن تکلم میکرد، شعر بسرایند. شعر برای افغانها همهچیز است، ما از گهواره تا گور شعر میشنویم و شعر به خوانش میگیریم. قطع نظر از وابستگیهای قومی و نژادی ما، خواه تاجکیم، هزارهایم، پشتونیم، ازبکیم، ترکمنیم، نورستانیایم، بلوچیایم و یا بههر یکی از صدها گروه کوچک نژادی تعلق داریم، همه بهصورت یکسان چنین وجهی داریم.
اطفال با شنیدن لالاییهای مادران، بیاختیار به خواب میروند. مادران این را که چگونه میتوانند شاعر باشند، از مادرانشان آموختهاند و مادرانشان از مادران خودشان. این چنین است که جامعهی شاعران ما پدید میآیند. زمانیکه کودکان، مکتب را آغاز میکنند، نخستین کتاب درسیای که به آنها به معرفی گرفته میشود، دیوان حافظ شیرازی است. حافظ شاعر قرن چهاردهم میلادی شیراز (اکنون یکی از شهرهای ایران) است. سنتگرایان میپندارند که دیوان حافظ کتاب معرفت و داناییست که همهچیز از شعر تا فلسفه را در خود گنجانیده است. مردمان غیرفارسی زبان نسخههای خودشان را دارند. در میان پشتونها شعرهای رحمان بابا و در میان ازبیکها، شعرهای امیرعلی شیرنوایی، مقام همسان با حافظ شیرازی میان پارسی زبانان را دارند. زمانیکه افغانها بزرگتر میشوند، نزد آنها جای حافظ را شاعران دیگری پر میکند. صبحگاهان شعرهای سعدی، شاعر دیگری از شیراز را به خوانش میگیریم و پس از ظهرها، بیدلخوانی میکنیم. بیدل شاعر دهلوی پارسیگوی است که کارکردهای وی پیچیدگی بیشتری دارد و فلسفی تلقی میگردد. شامگاهان تا نیمه شبها به شهنامهی فردوسی تخصیص داده میشود. شهنامه بزرگترین اثر زبان پارسی است که میتوان آن را به اودیسه هومر برابر دانست. این یک اثر حماسی است که حدود هزار سال قبل از امروز بر مبنای یک ایده تقابل با زبان عربی و به هدف حراست از زبان و فرهنگ پارسی سروده شده است. شاعرانگی در تمام لایههای اجتماعی افغانستان نفوذ دارد. زمانیکه ملاها موضوعاتی را بیان میکنند و نمیتوانند بر موضوع برهان و دلیلی بیاورند، رجوع میکنند به شعر و به بحث خاتمه میبخشند. در سالهای اخیر فرماندهان و جنگسالاران در داشتن بهترین شاعران در کنار خود به رقابت میپرداختند، درست همانند دربار شاهان در گذشتهها. گلبدین حکمتیار رهبر یکی از گروههای تروریستی – یکی از کسانیکه تحت تعقیب امریکا قرار دارد – یک شاعر حرفوی است. احمد شاه مسعود فرمانده افسانوی و رقیب حکمتیار نیز یک شاعر بود. داکتر عبدالله عبدالله رهبر مخالفان دولت و گیلانی که در راس یک طریقه صوفیانه قرار دارد، نیز به شاعری اشتیاقی دارند. این وجه مشترک میتواند زمانی تمام رهبران و فرماندهان را زیر یک سقف گردهم آرد. تقریبا دهسال قبل، موقع پایان جنگهای داخلی و قبل از اینکه بمبارانهای امریکاییها آغاز شود، والی مزارشریف شماری از شاعران بهشمول نگارنده را دعوت نموده بود. ما برای یکهفته به آنجا رفته بودیم اما ما را واداشتند تا دوماه در آن شهر بمانیم. همهی فرماندهان و جنگسالاران بهخاطر مهمان کردن ما با همدیگر به کشمکش میپرداختند و هریکی از آنها همه شهر را به افتخار حضور ما مهمان کرده بودند. چنین منظرهای فقط میتواند در رمانهای گابریل گارسیا مارکیز اتفاق بیافتد، اما برای ما بخشی از واقعیت زندگی ما در افغانستان است. منبع: گاردین نویسنده: رضا محمدی (شاعر افغان مقیم لندن) برگردان: ضیا افضلی نوع مطلب : افغانستان، ادبیات، برچسب ها : شعر، افغانستان، شاعران افغان، ادبیات، |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||